English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4536 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
price current U صورت نرخهای معمول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
floating rates U نرخهای بارهای دریایی
free exchange rates U نرخهای ارز ازاد
general cargo rates U نرخهای حمل کالاهای متفرقه
Do you have any special rates? U آیا نرخهای ارزانتر دارید؟
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
current purchasing power U حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
inventory U از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
hidden momentum of population growth U نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
constants U سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
constant U سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
usual U معمول
going U معمول
in- U معمول
usage U معمول
usages U معمول
in vogue U معمول
in U معمول
locals U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printers U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
vogue U رسم معمول
undersized U کوچکتر از معمول
in character <idiom> U مثل معمول
as usual U مطابق معمول
practice U معمول به عادت
it is usual with him U معمول اوست
to set in U معمول شدن
usu U مخفف معمول
off season U ارزان تر از معمول
slow down <idiom> U از حد معمول آرامتر
to be in f. U معمول بودن
After the usual courtesies. U پس از تعارفات معمول
To overstep the mark. To go too far. U از حد معمول گذراندن
fashionably U مطابق معمول
normal U هنجار معمول
usual conditions U شرایط معمول
out of the ordinary U غیر معمول
out of the common U غیر معمول
off the map U غیر معمول
as usual <idiom> U طبق معمول
by usage U یا معمول سابق
eccentrically U بطورغیر معمول
enchorial U معمول متعارفی
consuetudinary U عادی معمول
introduction U معمول سازی ابداع
institution U رسم معمول عرف
it is our usual p to U معمول ما این است که
oversleeps U بیش از حد معمول خوابیدن
oversleeping U بیش از حد معمول خوابیدن
oversleep U بیش از حد معمول خوابیدن
it is unusually large U ازاندازه معمول بزرگتراست
such dresses are the vogue U اینجورلباسهامتداول معمول است
gangling U بلند تراز حد معمول
quite the thing U مطابق بارسم معمول
introductions U معمول سازی ابداع
overslept U بیش از حد معمول خوابیدن
intercolonial U معمول در میان مستعمرات
habitualness U معمول بودن معتادیت
plastic bubble keyboard U صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packets U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
retrograde U دوران در خلاف جهت معمول
cupola practice U روش معمول کوره کوپل
international practice U طریقه معمول به بین المللی
semidouble U دارای گلبرگهای بیشتر از معمول
fair wear and tear U خسارت در حد معمولی فرسودگی در حد معمول
numeric U که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
executive length course U زمین گلف کوتاهتر و اسانتراز معمول
shorter U تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
wide angle U دارای زاویه دید بیش از معمول
short U تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
shortest U تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
executive course U زمین گلف کوتاهتر و اسانتراز معمول
unorthodox U دارای عقیده ناصحیح یا غیر معمول
wide-angle U دارای زاویه دید بیش از معمول
substandard U زیر معیار یا مقیاس معمول یا قانونی
wet year U سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
extras U اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra- U اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra U اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
dry year U سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
characteristically U مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
characteristic U مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
fashionableness U توافق بارسم وایین معمول مطابقت باسبک روز
bow-pew U [نوعی نیمکت معمول در قرن هجدهم انگلیس و آمریکا]
gondola U نوعی قایق که در کانالهای شهر ونیز ایتالیا معمول است
cylix U ابخوری پایه دار ودسته که درقدیم معمول بوده است
mancipation U یکجورایین انتقال یاواگذاری که درازادکردن بردگان وکودکان معمول بود
gondolas U نوعی قایق که در کانالهای شهر ونیز ایتالیا معمول است
barrage jamming U تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watt U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
The capacity of a battery is typically expressed in milliamp-hours. U ظرفیت باتری به طور معمول در میلی آمپر در ساعت بیان می شود.
production run U اجرای یک برنامه اصلاح شده که بطور معمول اهدافش راباتمام می رساند
discretionary U آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
underdistance U روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
Advanced Technology Attachment U حالت معمول از واسط SCSI که تحت نام IDE هم شناخته شده است
negligence U اهمال تفریط معیار ان در CL رفتارو دقتی است که یک فرد بافهم و شعور عادی در امورخود معمول می دارد
refresher U حق الوکاله اضافی که هنگام جریان دعوی زمانیکه مدت دادرسی از حد معمول تجاوزکند به وکیل داده میشود
rom U دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
line astern U صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
chargeable accessions U استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
bourgeois <adj.> U از ویژگی های این طبقه متوسط، به طور معمول با اشاره به ارزشهای مادی ادراک شده و یا نگرش مرسوم
dat U سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
cross-in-square U [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
addressing U استفاده از کلمه آدرس کوتاهتر از معمول تا عمل کشف آدرس سریع تر انجام شود
coalitions U مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
coalition U مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
non-directional design U طرح فراگیر [این نوع طرح در نقاط مختلف بافت دارای جذابیت خاص خود بوده و حالت تکراری فرش های معمول را ندارد.]
basics U بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic U بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
approach formation U صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming U روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
salachak U فرش محرابی یموتی [این نوع بافت حالت معمول مستطیل شکل فرش را ندارد و قسمت بالای فرش شکل قوسی یا مثلثی دارد.]
styling U معمول کردن مد کردن
styles U معمول کردن مد کردن
styled U معمول کردن مد کردن
style U معمول کردن مد کردن
pictorial rug U قالیچه های تصویری [قالیچه های پرتره] [در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
upper memory U کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
constellation U صورت
constellations U صورت
image U صورت
providing U در صورت
hue U صورت
mazard U صورت
hues U صورت
roster U صورت
conformational isomers U هم صورت
rosters U صورت
listing U صورت
listings U صورت
statements U صورت
invoiced U صورت
facies U صورت
invoices U صورت
statement U صورت
images U صورت
invoicing U صورت
conformer U هم صورت
shape U صورت
version U صورت
medal U صورت
medals U صورت
slip U صورت
slipped U صورت
slips U صورت
figures U صورت
face U صورت
faces U صورت
forms U صورت
versions U صورت
circumstantially U در صورت
shapes U صورت
visages U رو صورت
figuring U صورت
figure U صورت
freckle U لک صورت
visage U رو صورت
filed U صورت
physiognomy U صورت
physiognomies U صورت
file U صورت
list U صورت
formed U صورت
coat card U صورت
roll U صورت
phases U صورت
rolled U صورت
effigies U صورت
phased U صورت
rolls U صورت
effigy U صورت
phase U صورت
form U صورت
invoice U صورت
kalendar U صورت
archetype U صورت ازلی
semblance U صورت فاهر
the brush U صورت گری
face cream U کرم صورت
constellations U صورت فلکی
to take an inventory of U صورت دارایی
formation U صورت بندی
bills of fare U صورت غذا
nomenelature U صورت اسامی
bill of fare U صورت غذا
sentential form U صورت جملهای
externallze U صورت فاهردادن
sales check U صورت فروش
white face U جانورسفید صورت
transfiguration U تبدیل صورت
faceless U بدون صورت
unfigured U بی صورت ساده
veiling U تور صورت
similitude U شباهت صورت
to put in to shape U سر و صورت دادن
formalism U صورت گرایی
standard form U صورت متعارف
Recent search history Forum search
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1در حلقه ها و مدولها در درس جبر چه مفهومی دارد؟ Socle
2Once it's downloaded, please run the Kaspersky Malware Scanner software. This might take a moment and involve a few steps.
1nonconversation
1Finally, standard notation is used throughout, with clarifications provided as needed.
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
1the rate of diffusion will be less than if the pure solvent was exposed to the air
1range check
1In dubio mitius
0بسته بندی اجناس صادراتی به چه صورت خواهد بود؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com